هیشکی نمیتونه بفهمه که از دلم از چی گرفته
هیشکی نمیدونه که چشمام چرا همیشه خیسه خیسه چرا هیشکی حتی یه نامه واسه من دیگه نمینویسه هیشکی نمی دونه که قلبم تا حالا چند دفعه شکسته آخه تو کلبه ی سوت و کور و تاریک قلبم خورشید که جا نمیشه نوشته شده توسط مصطفی در چهارشنبه 88/5/28 و ساعت 1:10 صبح
نظرات دیگران() لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
|